چرا اصطلاحات کاربردی انگلیسی اینقدر مهماند؟
اصطلاحات کاربردی انگلیسی (Idiomatic Expressions) فراتر از مجموعهای از واژگان تزئینی هستند؛ این عبارات، هسته اصلی زبان انگلیسی را تشکیل میدهند و درک عمیق آن را ممکن میسازند. برای مثال، هنگامی که یک گویشور بومی از اصطلاح “It’s raining cats and dogs” برای توصیف باران شدید استفاده میکند، تفسیر تحتاللفظی آن بهعنوان “بارش حیوانات” نشاندهنده خلأ دانش اصطلاحی است.
این عبارات، که ریشه در فرهنگ و تاریخ زبان دارند، به شما توانایی میدهند تا همانند یک فرد بومی (Native Speaker) ارتباط برقرار کنید، در موقعیتهای واقعی تأثیرگذار باشید و در حوزههای حرفهای، مانند محیط کار، یا تجربیات شخصی، نظیر سفر، برجسته شوید. برخلاف تصور رایج، فراگیری این اصطلاحات پیچیده نیست و تنها به رویکردی نظاممند نیاز دارد.
مؤسسه زبان نگار، بهعنوان یکی از بهترین آموزشگاههای زبان در تهران، با بهرهگیری از متدهای آموزشی مدرن و اساتید مجرب، این مهارت را بهصورت هدفمند در اختیار شما قرار میدهد. در ادامه، با معرفی ۱۰۰ اصطلاح کلیدی و کاربردی، این اهمیت را بهصورت عملی بررسی خواهیم کرد.
مرتبط بخوانید: اصطلاحات انگلیسی پرکاربرد و ضروری برای تسلط بر زبان در سریعترین زمان
۱۰۰ اصطلاح کاربردی انگلیسی در ۱۰ دسته جذاب
۱. اصطلاحات روزمره (Daily Life)
اینا برای چتهای ساده و زندگی روزمره عالیان:
- Hit the nail on the head – دقیقاً درست گفتن (مثال: “تو گفتی مشکل از خواب کمه و واقعاً درست زدی!”)
- Piece of cake – خیلی آسون (مثال: “این امتحان مثل آب خوردن بود.”)
- Let the cat out of the bag – راز رو فاش کردن (مثال: “کی سورپرایز مهمونی رو لو داد؟”)
- Under the weather – حالش خوب نبودن (مثال: “امروز یه کم کسلم.”)
- Kick the bucket – مردن (مثال: “اون ماشین قدیمی بالاخره از کار افتاد.”)
- Bite the bullet – یه کار سخت رو انجام دادن (مثال: “دیگه باید دندان رو جگر بذارم و این پروژه رو تموم کنم.”)
- Spill the beans – حرف زدن از راز (مثال: “بیا همهچیزو بگو!”)
- The ball is in your court – نوبت توئه (مثال: “حالا تو باید تصمیم بگیری.”)
- Burn bridges – رابطه رو خراب کردن (مثال: “با اون دعوا دیگه راه برگشتی ندارم.”)
- Call it a day – تمومش کردن (مثال: “خب، امروز دیگه کافیه.”)
نکته: برای مکالمه روانتر، چطور مکالمهمون رو تقویت کنیم؟ رو بخون.
۲. اصطلاحات کاری (Work)
برای حرفهای شدن تو محیط کار:
- Burn the midnight oil – تا دیروقت کار کردن (مثال: “دیشب تا صبح رو پروژه کار کردم.”)
- Get the ball rolling – شروع کردن (مثال: “بیا این جلسه رو راه بندازیم.”)
- Think outside the box – خلاق بودن (مثال: “باید یه ایده جدید پیدا کنیم.”)
- On the same page – همنظر بودن (مثال: “همه تو تیم موافقن؟”)
- Cut corners – سرسری کار کردن (مثال: “برای این پروژه نمیشه شل بگیریم.”)
- In the loop – تو جریان بودن (مثال: “منو تو جریان کارا نگه دار.”)
- Climb the ladder – پیشرفت کردن (مثال: “اون تو شرکت حسابی بالا رفته.”)
- Put all eggs in one basket – ریسک کردن (مثال: “نباید همهچیزو رو یه پروژه بذاریم.”)
- Back to the drawing board – از اول شروع کردن (مثال: “این طرح جواب نداد، برگردیم اول.”)
- Wear many hats – چند کار کردن (مثال: “تو این شرکت همهچیزو انجام میدم.”)
نکته: برای کار بهتر، اصطلاحات کسب و کار انگلیسی در تجارت زبان نگار رو امتحان کن.
۳. اصطلاحات احساسی (Emotions)
برای بیان احساساتت:
- Over the moon – خیلی خوشحال (مثال: “وقتی قبول شدم، از خوشحالی رو ابرا بودم.”)
- Down in the dumps – ناراحت بودن (مثال: “امروز حسابی داغونم.”)
- On cloud nine – تو آسمونا بودن (مثال: “خبر خوب شنیدم و حالم عالیه.”)
- Blow off steam – خالی کردن عصبانیت (مثال: “بعد کار رفتم بدوم تا آروم شم.”)
- Get cold feet – ترسیدن (مثال: “قبل ارائه دستوپام یخ کرد.”)
- Heart on your sleeve – احساست رو نشون دادن (مثال: “اون همیشه همهچیزو بروز میده.”)
- Cry over spilled milk – غصه بیفایده خوردن (مثال: “دیگه گذشته، غصهشو نخور.”)
- Jump for joy – از خوشحالی بالا پریدن (مثال: “وقتی خبر رو شنیدم، ذوقزده شدم.”)
- Face the music – با عواقب روبهرو شدن (مثال: “باید برم اشتباهمو جبران کنم.”)
- Hit rock bottom – به آخر خط رسیدن (مثال: “بعد اون روز، دیگه بدتر از این نشد.”)
نکته: برای بیان احساسات ، اصطلاحات عاشقانه به انگلیسی رو یاد بگیر.
۴. اصطلاحات سفر (Travel)
برای سفرای خارجی:
- Off the beaten path – جای خلوت (مثال: “یه روستای آروم پیدا کردیم.”)
- Catch some rays – آفتاب گرفتن (مثال: “کنار ساحل رفتم یه کم برنزه شم.”)
- Travel light – سبک سفر کردن (مثال: “فقط یه کولهپشتی برداشتم.”)
- Hit the road – راه افتادن (مثال: “صبح زود باید بزنیم به جاده.”)
- Get away from it all – فرار از شلوغی (مثال: “یه هفته رفتم استراحت کنم.”)
- Live out of a suitcase – مدام سفر بودن (مثال: “این ماه فقط تو راه بودم.”)
- Take the scenic route – مسیر قشنگ رفتن (مثال: “راه طولانیتر رو رفتیم که طبیعتو ببینیم.”)
- Break the journey – استراحت تو سفر (مثال: “وسط راه یه چای خوردیم.”)
- Miss the boat – فرصت رو از دست دادن (مثال: “بلیط قطار رو از دست دادم.”)
- Jet lag – خستگی سفر هوایی (مثال: “بعد پرواز حسابی خستهم.”)
نکته: برای سفر، آموزش انگلیسی در سفر رو یاد بگیر.
۵. اصطلاحات دوستانه (Friends)
برای چت با رفیقا:
- Hit it off – زود صمیمی شدن (مثال: “با هماتاقیم سریع جور شدیم.”)
- Through thick and thin – تو هر شرایطی (مثال: “دوستم همیشه پشتم بوده.”)
- Give a hand – کمک کردن (مثال: “میتونی بهم کمک کنی؟”)
- Hang out – دور هم بودن (مثال: “دیشب با بچهها بودیم.”)
- On the same wavelength – همفکر بودن (مثال: “ما همیشه همعقیدهایم.”)
- Break the ice – یخ رو شکستن (مثال: “با یه جوک شروع کردیم.”)
- Go way back – خیلی قدیمی بودن (مثال: “ما از بچگی دوستیم.”)
- Take a rain check – به تعویق انداختن (مثال: “امشب نمیتونم، بعداً چی؟”)
- Two peas in a pod – خیلی شبیه (مثال: “ما مثل دوقلوهاییم.”)
- Catch up – گپ زدن (مثال: “بیا یه قهوه بخوریم و حرف بزنیم.”)
۶. اصطلاحات موفقیت (Success)
برای انگیزه و پیشرفت:
- Make it big – موفق شدن (مثال: “اون تو کارش خیلی بالا رفت.”)
- Get ahead – جلو افتادن (مثال: “با تلاش میتونی موفق شی.”)
- Turn the tables – ورق رو برگردوندن (مثال: “با یه ایده بازی رو عوض کرد.”)
- Rise and shine – بیدار و آماده شدن (مثال: “صبح پاشو و بترکون!”)
- Keep your eye on the ball – متمرکز بودن (مثال: “هدفتو گم نکن.”)
- Strike while the iron is hot – از فرصت استفاده کردن (مثال: “حالا وقتشه اقدام کنی.”)
- Go the extra mile – بیشتر تلاش کردن (مثال: “برای مشتری بیشتر وقت گذاشتم.”)
- Pull strings – پارتیبازی (مثال: “با رابطه کارشو جور کرد.”)
- Break new ground – نوآوری کردن (مثال: “این پروژه یه چیز تازهست.”)
- In the driver’s seat – کنترل داشتن (مثال: “حالا من تصمیم میگیرم.”)
نکته: برای موفقیت، دوره آنلاین زبان انگلیسی رو تست کن.
۷. اصطلاحات زمان (Time)
برای مدیریت وقت:
- Time flies – زمان سریع میگذره (مثال: “با تو انگار یه لحظه بود.”)
- Beat the clock – قبل وقت تموم کردن (مثال: “پروژه رو زود تحویل دادم.”)
- In the nick of time – تو لحظه آخر (مثال: “درست قبل بسته شدن در رسیدم.”)
- Kill time – وقت تلف کردن (مثال: “تا اتوبوس بیاد، چت کردیم.”)
- Around the clock – ۲۴ ساعته (مثال: “این روزا مدام کار میکنم.”)
- Time is money – وقت طلاست (مثال: “بیا سریع شروع کنیم.”)
- Once in a blue moon – خیلی کم (مثال: “اونو سالی یه بار میبینم.”)
- Against the clock – با عجله (مثال: “داریم با زمان مسابقه میدیم.”)
- Call time – تموم کردن (مثال: “دیگه وقتشه جمع کنیم.”)
- Better late than never – دیر بهتر از هرگزه (مثال: “بالاخره کارو تموم کردم.”)
۸. اصطلاحات پولی (Money)
برای بحث مالی:
- Break the bank – خیلی گرون (مثال: “این ماشین حسابمو خالی میکنه.”)
- Make ends meet – خرج رو درآوردن (مثال: “با این حقوق به زور میگذرونم.”)
- On a dime – با پول کم (مثال: “سفر ارزون رفتیم.”)
- Pay through the nose – گرون پرداختن (مثال: “برای تعمیر حسابی پول دادم.”)
- Bring home the bacon – پول درآوردن (مثال: “اون نونآور خونهست.”)
- Penny for your thoughts – نظرت چیه؟ (مثال: “چشمات میگه یه چیزی تو ذهنته!”)
- Cash cow – منبع درآمد (مثال: “این پروژه پولساز شده.”)
- In the red – بدهکار بودن (مثال: “حسابم دیگه منفی شده.”)
- Rainy day – روز مبادا (مثال: “یه کم پسانداز برای روزای سخت دارم.”)
- Money talks – پول حرف میزنه (مثال: “با پول همهچیز جور میشه.”)
نکته: برای پسانداز وقت، 40 اصطلاح انگلیسی با کلمه پول که هر کارآفرینی باید بداند رو ببین.
۹. اصطلاحات اشتباه (Mistakes)
برای وقتی خرابکاری میکنی:
- Bite off more than you can chew – بیشتر از توان برداشتن (مثال: “فکر کردم میتونم، ولی نشد.”)
- Drop the ball – اشتباه کردن (مثال: “تو پروژه کم گذاشتم.”)
- Bark up the wrong tree – راه اشتباه رفتن (مثال: “فکر کردی من میتونم کمکت کنم؟”)
- Miss the mark – هدف رو گم کردن (مثال: “ارائهم اون چیزی که میخواستن نبود.”)
- Screw up – گند زدن (مثال: “دیروز حسابی خراب کردم.”)
- Put your foot in your mouth – حرف نابجا زدن (مثال: “یه چیزی گفتم که نباید!”)
- Burn your fingers – ضرر کردن (مثال: “با اون سرمایهگذاری بدجور ضرر کردم.”)
- Cross the line – زیادهروی کردن (مثال: “حرفت دیگه از حد گذشت.”)
- Out of your depth – خارج از توان (مثال: “این کار برام زیادیه.”)
- Jump the gun – عجله کردن (مثال: “زود تصمیم گرفتم و اشتباه شد.”)
۱۰. اصطلاحات انگیزشی (Motivation)
برای وقتی نیاز به انرژی داری:
- Keep your chin up – ناامید نشو (مثال: “هرچند سخت باشه، ادامه بده.”)
- Light at the end of the tunnel – امید آخر خط (مثال: “بالاخره یه روز خوب میرسه.”)
- Pick yourself up – خودتو جمع کن (مثال: “بعد شکست دوباره شروع کردم.”)
- Hang in there – مقاومت کن (مثال: “فقط یه کم دیگه تحمل کن.”)
- Push the envelope – حد رو بالا بردن (مثال: “باید بیشتر از اینا تلاش کنم.”)
- Turn over a new leaf – از نو شروع کردن (مثال: “امسال قراره بهتر باشم.”)
- Keep the faith – ایمونتو نگه دار (مثال: “باور داشته باش که میتونی.”)
- Bounce back – برگشتن (مثال: “بعد هر افتادنی دوباره بلند شدم.”)
- Seize the day – لحظه رو غنیمت بدون (مثال: “امروز روز توئه!”)
- Sky’s the limit – هیچ حد و مرزی نیست (مثال: “با تلاش، همهچیز ممکنه.”)
نکته: برای انگیزه، بیش از 400 اصطلاح انگلیسی با معنی، تلفظ و مثال کاربردی رو بخون.
درخواست مشاوره
چطور این اصطلاحات رو یاد بگیریم؟
حالا که این ۱۰۰ اصطلاح کاربردی انگلیسی رو داری، چطور تو ذهنت نگهشون داری؟ نگران نباش، چند روش ساده برات داریم:
- فلشکارت درست کن: هر اصطلاح رو با مثالش بنویس و روزی ۵-۱۰ تا مرور کن.
- فیلم و آهنگ: تو سریالها و آهنگها دنبال این اصطلاحات بگرد و تکرارشون کن.
- مکالمه واقعی: با دوستات یا تو کلاس خصوصی انگلیسی ازشون استفاده کن.
- دفترچه یادداشت: یه دفتر کوچیک داشته باش و هر روز چندتا اصطلاح بنویس.
این روشها برای کسایی که وقت کم دارن یا میخوان سریع یاد بگیرن عالیه. برای اطلاعات بیشتر، بهترین تکنیکهای یادگیری سریع رو چک کن.
درخواست مشاوره