ارتباط سریع و آسان با موسسه زبان نگار از طریق تلگرام

زبان‌آموزان گرامی و اساتید محترم، لطفاً از طریق تلگرام موسسه با ما در ارتباط باشید. تیم پشتیبانی در کوتاه‌ترین زمان ممکن پاسخگوی شما خواهد بود.

📱 شماره تلگرام: 09903283602

راهنمای جامع 400+ اصطلاح انگلیسی پرکاربرد با مثال

راهنمای جامع 400+ اصطلاح انگلیسی پرکاربرد با مثال

آیا تا به حال شده موقع صحبت به زبان انگلیسی یا دیدن فیلم‌های خارجی، با عباراتی روبه‌رو بشید که معنی‌شون رو نفهمید؟ این‌ها همون اصطلاحات انگلیسی هستن؛ عباراتی که فراتر از معنی لغت‌به‌لغت میرن و قلب زبان زنده رو تشکیل میدن. اصطلاحات نه‌تنها به شما کمک می‌کنن مثل یه فرد بومی (Native) صحبت کنید، بلکه درک عمیق‌تری از فرهنگ و طنز انگلیسی بهتون میدن. از مکالمات روزمره گرفته تا جلسات کاری و حتی آزمون‌هایی مثل آیلتس، تسلط بر اصطلاحات پرکاربرد انگلیسی می‌تونه شما رو چند قدم جلوتر ببره.

اما مشکل اینجاست: خیلی‌ها نمی‌دونن از کجا شروع کنن یا چطور این اصطلاحات رو تو ذهنشون نگه دارن. شاید شما هم حس کردید که یادگیری زبان انگلیسی بدون اصطلاحات، مثل غذا خوردن بدون ادویه‌ست؛ بی‌مزه و ناقص! نگران نباشید، ما اینجاییم که این دغدغه رو حل کنیم. تو این مقاله، راهنمای جامع بیش از 400 اصطلاح انگلیسی پرکاربرد رو براتون آماده کردیم. قراره با معنی، مثال‌های واقعی و روش‌های یادگیری ساده، این اصطلاحات رو به بخشی از مکالمات روزمره‌تون تبدیل کنیم. چه بخواید تو سفر، کار یا چت با دوستانتون حرفه‌ای به نظر بیاید، این مقاله همه‌چیز رو براتون داره. پس آماده بشید که با یه نقشه راه کامل، زبان انگلیسی رو مثل یه حرفه‌ای یاد بگیرید و دیگه هیچ‌وقت تو مکالمات گیر نکنید.

اگه دنبال یه راه سریع‌تر و حرفه‌ای‌تر برای تسلط بر اصطلاحات هستید، می‌تونید دوره‌های تخصصی زبان انگلیسی موسسه زبان نگار رو هم چک کنید؛ جایی که یادگیری اصطلاحات رو با روش‌های کاربردی و جذاب براتون آسون‌تر می‌کنه.
"تصور کن تو یه مکالمه انگلیسی، با اعتمادبه‌نفس از اصطلاحاتی مثل 'Hit the nail on the head' استفاده کنی و همه تعجب کنن که چطور مثل یه نیتیو صحبت می‌کنی! یادگیری اصطلاحات انگلیسی کلید ورود به دنیای واقعی زبان و فرهنگه؛ جایی که دیگه فقط لغت حفظ نمی‌کنی، بلکه حس و حال انگلیسی رو زندگی می‌کنی."درخواست مشاوره
cta

اصطلاحات انگلیسی چیست و چرا مهم‌اند؟

تعریف اصطلاح و تفاوتش با لغت

اصطلاحات انگلیسی (English Idioms) عباراتی هستن که معنی‌شون از ترکیب ساده‌ی لغات تشکیل‌دهنده‌شون به دست نمیاد. مثلاً وقتی می‌گیم “Kick the bucket”، منظور مرگ کسیه، نه لگد زدن به سطل! این دقیقاً فرق اصلی اصطلاح با لغت معمولیه. لغات رو می‌تونید تکی تکی تو دیکشنری پیدا کنید و معنی‌شون رو بفهمید، اما اصطلاحات یه جور رمز زبانی‌ان که فقط با دونستن مفهوم کلی‌شون قابل فهمن. به همین دلیل، یادگیری اصطلاحات پرکاربرد انگلیسی مثل باز کردن یه در مخفی به دنیای زبان انگلیسیه.

نقش اصطلاحات در فهم بهتر زبان و فرهنگ

حالا چرا باید این اصطلاحات رو یاد بگیریم؟ چون بدون اونا، انگار فقط نصف زبان رو بلدیم! تو مکالمات روزمره، فیلم‌ها، کتاب‌ها و حتی آهنگ‌ها، انگلیسی‌زبان‌ها مدام از اصطلاحات استفاده می‌کنن. مثلاً اگه یکی بگه “It’s raining cats and dogs” و شما فقط به بارون و حیوانات فکر کنید، کاملاً گمراه می‌شید—در حالی که معنی واقعی‌ش بارون شدیدِ! اینجاست که اصطلاحات به کمک میان تا شما نه‌تنها زبان رو بهتر بفهمید، بلکه با فرهنگ و طرز فکر مردمی که این زبان رو خلق کردن هم آشنا بشید. اصطلاحات مثل یه پل هستن که شما رو به قلب تاریخ، طنز و زندگی روزمره انگلیسی‌زبان‌ها وصل می‌کنن.

از طرف دیگه، تسلط بر اصطلاحات انگلیسی باعث می‌شه تو موقعیت‌های مختلف—مثل سفر، کار یا حتی چت با دوستان خارجی—حرفه‌ای‌تر و طبیعی‌تر به نظر بیاید. بدون اصطلاحات، صحبت‌هاتون ممکنه خشک و کتابی بشه، اما با یادگیری اونا، انگار یه رنگ تازه به زبونتون اضافه می‌کنید.

مرتبط بخوانید: اصطلاحات انگلیسی پرکاربرد و ضروری برای تسلط بر زبان در سریع‌ترین زمان

"تسلط بر اصطلاحات انگلیسی، فراتر از واژگان، درک عمیقی از ساختارهای زبانی و لایه‌های فرهنگی ارائه می‌دهد؛ ابزاری ضروری برای ارتقای مهارت‌های مکالمه و تحلیل متون که هر زبان‌آموز حرفه‌ای را به سطحی نزدیک به بومیان زبان می‌رساند."
درخواست مشاوره

لیست 400 اصطلاح انگلیسی پرکاربرد با دسته‌بندی موضوعی

1. اصطلاحات عاشقانه (Romantic Idioms)

اصطلاحمعنیمثالتلفظ
Head over heelsعاشق شدن کاملShe’s head over heels for him after their first date./hɛd ˈoʊ.vər hilz/
Love at first sightعشق در نگاه اولThey met at a party and it was love at first sight./lʌv æt fɜrst saɪt/
Tie the knotازدواج کردنThey decided to tie the knot after dating for years./taɪ ðə nɒt/
Fall for someoneعاشق کسی شدنHe fell for her the moment she smiled at him./fɔl fər ˈsʌm.wʌn/
Puppy loveعشق بچگانهTheir romance is just puppy love; it won’t last./ˈpʌp.i lʌv/
On cloud nineبسیار خوشحال (به‌خاطر عشق)She’s been on cloud nine since he proposed./ɒn klaʊd naɪn/
Match made in heavenجفت ایده‌آلThey’re a match made in heaven; they never fight./mætʃ meɪd ɪn ˈhɛv.ən/
Have a crushعلاقه مخفیانه داشتنI had a crush on my teacher when I was in school./hæv ə krʌʃ/
Sweep off one’s feetشیفته کردنHis sweet words swept her off her feet./swiːp ɒf wʌnz fiːt/
Wear your heart on your sleeveاحساسات رو نشون دادنHe wears his heart on his sleeve; everyone knows he loves her./wɛər jər hɑrt ɒn jər sliːv/
Pop the questionپیشنهاد ازدواج دادنHe popped the question last night, and she said yes!/pɒp ðə ˈkwɛs.tʃən/
Lovebirdsعاشق و معشوقLook at those lovebirds holding hands all day!/ˈlʌv.bɜrdz/
Blind dateقرار عاشقانه بدون شناختShe went on a blind date and actually liked the guy./blaɪnd deɪt/
Steal someone’s heartقلب کسی رو بردنHis kindness stole her heart in no time./stil ˈsʌm.wʌnz hɑrt/
Heart of goldقلب مهربونShe has a heart of gold; no wonder he loves her./hɑrt əv ɡoʊld/
Break someone’s heartدل کسی رو شکستنHe broke her heart when he left without a word./breɪk ˈsʌm.wʌnz hɑrt/
Head in the cloudsخیال‌پردازی عاشقانهShe’s had her head in the clouds since they started dating./hɛd ɪn ðə klaʊdz/
Lovey-doveyبیش از حد عاشقانهThey’re so lovey-dovey it’s hard to watch!/ˈlʌv.i ˈdʌv.i/
Made for each otherبرای هم ساخته شدنThey’re made for each other; they’re perfect together./meɪd fər itʃ ˈʌð.ər/
Soulmateهم‌روحHe believes she’s his soulmate after all these years./ˈsoʊl.meɪt/

مرتبط بخوانید: اصطلاحات عاشقانه به انگلیسی، اصطلاحات ضروری برای ابراز عشق

2. اصطلاحات کاری (Work Idioms)

اصطلاحمعنیمثالتلفظ
Get the ball rollingشروع کردن پروژهLet’s get the ball rolling on this new campaign./ɡɛt ðə bɔl ˈroʊ.lɪŋ/
Burn the midnight oilتا دیروقت کار کردنI had to burn the midnight oil to finish the report./bɜrn ðə ˈmɪd.naɪt ɔɪl/
In the driver’s seatکنترل داشتنShe’s in the driver’s seat of this project now./ɪn ðə ˈdraɪ.vərz siːt/
Hit the ground runningبا سرعت شروع کردنWe need someone who can hit the ground running in this role./hɪt ðə ɡraʊnd ˈrʌn.ɪŋ/
Climb the corporate ladderپیشرفت شغلی کردنHe’s been climbing the corporate ladder for years./klaɪm ðə ˈkɔr.pər.ət ˈlæd.ər/
Cut cornersکم‌کاری کردنDon’t cut corners on this task; it’s important./kʌt ˈkɔr.nərz/
Keep your nose to the grindstoneسخت کار کردنShe kept her nose to the grindstone and got promoted./kiːp jər noʊz tə ðə ˈɡraɪnd.stoʊn/
Throw in the towelتسلیم شدنHe threw in the towel after months of struggling with the job./θroʊ ɪn ðə ˈtaʊ.əl/
Call the shotsتصمیم‌گیرنده بودنThe boss calls the shots around here./kɔl ðə ʃɒts/
Go the extra mileتلاش بیشتر کردنShe always goes the extra mile to impress her clients./ɡoʊ ði ˈɛk.strə maɪl/
Back to the drawing boardاز نو شروع کردنThe plan failed, so it’s back to the drawing board./bæk tə ðə ˈdrɔ.ɪŋ bɔrd/
Pull stringsاستفاده از رابطهHe pulled some strings to get the contract./pʊl strɪŋz/
In hot waterتو دردسر افتادنShe’s in hot water for missing the deadline./ɪn hɒt ˈwɔ.tər/
Work like a dogمثل سگ کار کردنHe worked like a dog to finish the project on time./wɜrk laɪk ə dɒɡ/
Pass the buckمسئولیت رو گردن دیگری انداختنDon’t pass the buck; take responsibility for your mistake./pæs ðə bʌk/
Put all eggs in one basketهمه چیز رو رو یه چیز شرط بستنDon’t put all your eggs in one basket with this deal./pʊt ɔl ɛɡz ɪn wʌn ˈbæs.kɪt/
Run a tight shipمدیریت سفت و سختShe runs a tight ship; no one slacks off./rʌn ə taɪt ʃɪp/
Step up to the plateمسئولیت قبول کردنIt’s time to step up to the plate and lead the team./stɛp ʌp tə ðə pleɪt/
Think outside the boxخلاقانه فکر کردنWe need to think outside the box to solve this issue./θɪŋk aʊtˈsaɪd ðə bɒks/
On the same pageهم‌عقیده بودنLet’s make sure we’re all on the same page before starting./ɒn ðə seɪm peɪdʒ/

مرتبط بخوانید: اصطلاحات کاری به انگلیسی برای موفقیت در تجارت و محیط حرفه‌ای

3. اصطلاحات روزمره (Daily Life Idioms)

اصطلاحمعنیمثالتلفظ
Break a legموفق باشی (برای شانس)Break a leg in your exam tomorrow!/breɪk ə lɛɡ/
Piece of cakeخیلی آسونThe test was a piece of cake; I finished it in 10 minutes./piːs əv keɪk/
Hit the nail on the headدقیقاً درست گفتنYou hit the nail on the head with your guess!/hɪt ðə neɪl ɒn ðə hɛd/
Let the cat out of the bagراز رو فاش کردنShe let the cat out of the bag about the surprise party./lɛt ðə kæt aʊt əv ðə bæɡ/
Under the weatherحال خوب نداشتنI’m feeling under the weather today, so I’ll stay home./ˈʌn.dər ðə ˈwɛð.ər/
Spill the beansراز رو لو دادنCome on, spill the beans—who’s your new friend?/spɪl ðə binz/
Kick the bucketمردنHe kicked the bucket after a long illness./kɪk ðə ˈbʌk.ɪt/
Beat around the bushحاشیه رفتنStop beating around the bush and tell me the truth!/biːt əˈraʊnd ðə bʊʃ/
Barking up the wrong treeاشتباه آدرس زدنIf you think I can help with math, you’re barking up the wrong tree./ˈbɑr.kɪŋ ʌp ðə rɔŋ triː/
Raining cats and dogsبارون شدیدIt’s raining cats and dogs out there; bring an umbrella!/ˈreɪ.nɪŋ kæts ænd dɒɡz/
Out of the blueناگهانیShe called me out of the blue after years./aʊt əv ðə bluː/
Bite the bulletتحمل سختی کردنI decided to bite the bullet and finish the chores./baɪt ðə ˈbʊl.ɪt/
The ball is in your courtنوبت توئهI’ve done my part; now the ball is in your court./ðə bɔl ɪz ɪn jər kɔrt/
Burn bridgesرابطه رو خراب کردنDon’t burn bridges with your old boss; you might need him./bɜrn ˈbrɪdʒ.ɪz/
Call it a dayکار رو تموم کردنWe’ve done enough; let’s call it a day./kɔl ɪt ə deɪ/
Get a kick out ofلذت بردن ازI get a kick out of watching funny videos./ɡɛt ə kɪk aʊt əv/
Hold your horsesصبر کنHold your horses; we’re not ready to leave yet!/hoʊld jər ˈhɔr.sɪz/
In the bagقطعی شدنThe deal is in the bag; we just need to sign it./ɪn ðə bæɡ/
Jump the gunعجله کردنDon’t jump the gun; wait for the instructions./dʒʌmp ðə ɡʌn/
Take it with a grain of saltجدی نگرفتنTake his advice with a grain of salt; he’s not an expert./teɪk ɪt wɪð ə ɡreɪn əv sɒlt/

مرتبط بخوانید: اصطلاحات روزمره انگلیسی، بیش از 30 عبارت کاربردی برای تسلط سریع بر مکالمات

4. اصطلاحات احساسی (Emotional Idioms)

اصطلاحمعنیمثالتلفظ
Over the moonخیلی خوشحالShe was over the moon when she got the job./ˈoʊ.vər ðə mun/
Down in the dumpsافسرده بودنHe’s been down in the dumps since he lost his phone./daʊn ɪn ðə dʌmps/
Blow off steamخالی کردن عصبانیتI went for a run to blow off some steam after work./bloʊ ɒf stim/
Get cold feetترسیدن و عقب کشیدنShe got cold feet right before the wedding./ɡɛt koʊld fiːt/
Jump for joyاز خوشحالی بالا پریدنThe kids jumped for joy when they heard about the trip./dʒʌmp fər dʒɔɪ/
Cry over spilled milkحسرت گذشته خوردنThere’s no point crying over spilled milk; let’s move on./kraɪ ˈoʊ.vər spɪld mɪlk/
On edgeعصبی بودنHe’s been on edge all day waiting for the results./ɒn ɛdʒ/
Fly off the handleناگهان عصبانی شدنHe flew off the handle when I forgot his birthday./flaɪ ɒf ðə ˈhæn.dəl/
Beside oneselfخارج از کنترل احساسیShe was beside herself with worry when he didn’t call./bɪˈsaɪd wʌnˈsɛlf/
Keep a stiff upper lipقوی ماندن در سختیHe kept a stiff upper lip despite all the bad news./kiːp ə stɪf ˈʌp.ər lɪp/
Lose your coolخونسردی رو از دست دادنShe lost her cool when the kids broke the vase./luz jər kul/
Burst into tearsگریه کردن ناگهانیHe burst into tears when he heard the sad news./bɜrst ˈɪn.tə tɪrz/
On top of the worldاحساس موفقیت بزرگShe felt on top of the world after passing the exam./ɒn tɒp əv ðə wɜrld/
Heart in your mouthخیلی مضطرب بودنMy heart was in my mouth when I saw the car crash./hɑrt ɪn jər maʊθ/
See redعصبانی شدن شدیدHe saw red when someone scratched his new car./si rɛd/
Walking on airاحساس سبکی از خوشحالیShe’s been walking on air since her promotion./ˈwɔ.kɪŋ ɒn ɛr/
Tear your hair outاز عصبانیت دیوانه شدنI was tearing my hair out trying to fix the printer./tɛr jər hɛr aʊt/
Get over itفراموش کردن مشکلIt’s time to get over it and move forward./ɡɛt ˈoʊ.vər ɪt/
Down and outکاملاً ناامیدHe’s been down and out since losing his job./daʊn ænd aʊt/
Face the musicبا عواقب روبه‌رو شدنShe had to face the music after missing the deadline./feɪs ðə ˈmju.zɪk/

مرتبط بخوانید: آموزش انگلیسی در سفر، بیش از 60 جمله و اصطلاح کاربردی

5. اصطلاحات سفر (Travel Idioms)

اصطلاحمعنیمثالتلفظ
Hit the roadسفر رو شروع کردنLet’s hit the road early to avoid traffic./hɪt ðə roʊd/
Off the beaten pathدور از مسیر معمولWe stayed in a village off the beaten path; it was so peaceful./ɒf ðə ˈbiː.tən pæθ/
Travel lightبا بار کم سفر کردنI always travel light so I don’t have to check bags./ˈtræv.əl laɪt/
On a shoestringبا بودجه کمThey traveled Europe on a shoestring and still had fun./ɒn ə ˈʃuː.strɪŋ/
Take the scenic routeمسیر زیبا رو انتخاب کردنWe took the scenic route and enjoyed the views./teɪk ðə ˈsiː.nɪk ruːt/
Miss the boatفرصت رو از دست دادنI missed the boat on booking cheap flights./mɪs ðə boʊt/
Smooth sailingسفر بدون مشکلAfter the delay, it was smooth sailing to our destination./smuːð ˈseɪ.lɪŋ/
Get away from it allفرار از روزمرگیWe went camping to get away from it all./ɡɛt əˈweɪ frəm ɪt ɔl/
In the same boatدر موقعیت مشابه بودنWe’re all in the same boat with this rainy weather./ɪn ðə seɪm boʊt/
Catch some raysآفتاب گرفتنI just want to lie on the beach and catch some rays./kætʃ sʌm reɪz/
Road tripسفر جاده‌ایWe’re planning a road trip across the country next month./roʊd trɪp/
Jet lagخستگی سفر هواییI’ve had jet lag since flying from London to Tehran./dʒɛt læɡ/
Pack like sardinesخیلی شلوغ بودنThe train was packed like sardines during rush hour./pæk laɪk ˈsɑr.dinz/
Live out of a suitcaseمدام در سفر بودنShe’s been living out of a suitcase for weeks on this trip./lɪv aʊt əv ə ˈsut.keɪs/
Take a detourمسیر انحرافی رفتنWe took a detour to avoid the traffic jam./teɪk ə ˈdiː.tʊr/
GlobetrotterجهانگردHe’s a globetrotter; he’s visited over 50 countries./ˈɡloʊbˌtrɒ.tər/
Home away from homeخونه دومThis hotel feels like a home away from home./hoʊm əˈweɪ frəm hoʊm/
Off the mapجای دورافتادهWe found a tiny island completely off the map./ɒf ðə mæp/
Hitch a rideسواری مجانی گرفتنI hitched a ride with a truck driver to the next town./hɪtʃ ə raɪd/
Ride shotgunکنار راننده نشستنI called dibs to ride shotgun on this trip!/raɪd ˈʃɒt.ɡʌn/

بیشتر بدانید: بهترین آموزشگاه زبان انگلیسی، 100% تضمین قبولی در آزمون‌ آیلتس

"تسلط بر بیش از 400 اصطلاح انگلیسی پرکاربرد، از عشق و کار تا سفر و زندگی روزمره، نه‌تنها زبانت رو غنی می‌کنه، بلکه در هر موقعیت مثل یه حرفه‌ای می‌درخشی و با مثال‌های واقعی، یادگیریشون ساده‌تر از همیشه می‌شه!"
درخواست مشاوره

بهترین روش‌های یادگیری اصطلاحات انگلیسی

یادگیری اصطلاحات انگلیسی می‌تونه چالش‌برانگیز باشه، اما با روش‌های درست، نه‌تنها آسون می‌شه، بلکه لذت‌بخش هم می‌شه! تو این بخش، بهترین تکنیک‌های عملی رو براتون آماده کردیم تا بیش از 400 اصطلاح پرکاربرد رو مثل یه حرفه‌ای یاد بگیرید و تو مکالماتتون استفاده کنید.

1. داستان‌سرایی (Storytelling)

یکی از بهترین راه‌ها برای به خاطر سپردن اصطلاحات، ساختن داستان‌های کوتاه با اونهاست. مثلاً برای “Kick the bucket” (مردن)، تصور کنید یه شخصیت خنده‌دار با لگد زدن به یه سطل، غش می‌کنه! این تصویر ذهنی باعث می‌شه معنی اصطلاح تو ذهنتون حک بشه.

2. تکرار فاصله‌دار (Spaced Repetition)

تکرار فاصله‌دار یه روش علمیه که با مرور اصطلاحات تو بازه‌های مشخص (مثلاً روز اول، سوم، هفتم)، اونا رو به حافظه بلندمدتتون منتقل می‌کنه. می‌تونید از فلش‌کارت‌های کاغذی یا دیجیتال استفاده کنید و هر روز چند اصطلاح رو مرور کنید تا کم‌کم ملکه ذهنتون بشه.

3. استفاده از اپلیکیشن‌ها

اپلیکیشن‌هایی مثل Anki، Quizlet یا Duolingo به شما کمک می‌کنن اصطلاحات رو با بازی و تمرین یاد بگیرید. مثلاً Quizlet فلش‌کارت‌های آماده داره که می‌تونید اصطلاحات رو با معنی و مثال اونجا وارد کنید و هر روز تست بزنید.

4. تمرین با فیلم و آهنگ

فیلم‌ها و آهنگ‌های انگلیسی پر از اصطلاحاتن. یه فیلم مثل “Forrest Gump” ببینید و هر بار که اصطلاحی مثل “Break a leg” شنیدید، مکث کنید، معنی‌ش رو یادداشت کنید و تو یه جمله خودتون به کار ببرید. این روش یادگیری رو طبیعی و سرگرم‌کننده می‌کنه.

5. شرکت در کلاس‌های موسسه زبان نگار

اگه دنبال یه راه سریع و حرفه‌ای هستید، کلاس‌های آموزش زبان انگلیسی موسسه زبان نگار یه گزینه عالیه. این موسسه دوره‌های متنوعی مثل دوره آنلاین انگلیسی و کلاس‌های خصوصی انگلیسی که بصورت  فشرده و  گروهی برگزار می‌کنه که با تمرکز روی اصطلاحات و مکالمه، شما رو تو کوتاه‌ترین زمان به تسلط می‌رسونه. با شرکت تو این دوره‌ها، نه‌تنها اصطلاحات رو با روش‌های کاربردی یاد می‌گیرید، بلکه می‌تونید با تمرینات عملی و اساتید حرفه‌ای، اعتمادبه‌نفستون رو هم بالا ببرید.

هر کدوم از این روش‌ها رو که انتخاب کنید، مهم اینه که مداوم باشید و اصطلاحات رو تو زندگی روزمره‌تون به کار ببرید. با کمی تمرین، خیلی زود می‌تونید مثل یه نیتیو صحبت کنید و از زبان انگلیسی لذت ببرید!

"تسلط بر اصطلاحات انگلیسی با تکنیک‌های پیشرفته نظیر داستان‌سرایی، تکرار فاصله‌دار و دوره‌های تخصصی موسسه زبان نگار، مهارت‌های زبانی را به سطح بومی ارتقا داده و مکالمه را حرفه‌ای می‌سازد."
cta

تفاوت اصطلاحات بریتیش و آمریکن

وقتی صحبت از اصطلاحات انگلیسی می‌شه، یکی از نکات جالب توجه، تفاوت بین انگلیسی بریتیش (British English) و آمریکن (American English) هست. این دو نوع انگلیسی، با اینکه ریشه مشترکی دارن، تو اصطلاحات و عبارات روزمره گاهی حسابی از هم فاصله می‌گیرن. شناخت این تفاوت‌ها نه‌تنها به شما کمک می‌کنه زبان رو بهتر بفهمید، بلکه تو موقعیت‌های مختلف—مثل سفر، کار یا حتی چت با دوستان خارجی—طبیعی‌تر و دقیق‌تر صحبت کنید.

تفاوت در واژگان و اصطلاحات

یکی از بارزترین تفاوت‌ها تو انتخاب کلماته. مثلاً تو بریتیش به کامیون می‌گن “lorry”، ولی تو آمریکن می‌گن “truck”. یا مثلاً اگه تو انگلیس بگید “flat”، منظور آپارتمانه، ولی تو آمریکا همون رو “apartment” می‌نامن. این تفاوت‌ها گاهی تو اصطلاحات هم خودشون رو نشون می‌دن. مثلاً تو بریتیش می‌گن “Bob’s your uncle” (یعنی کار تمومه و همه‌چیز درست می‌شه)، ولی تو آمریکن همچین اصطلاحی رایج نیست و ممکنه بگن “Piece of cake” (خیلی آسون) برای یه مفهوم مشابه.

مثال‌های کاربردی

بیاید چند مثال دیگه رو ببینیم:

  • بریتیش: “Knackered” – یعنی خیلی خسته‌ام. مثال: “I’m knackered after that long day.”
  • آمریکن: “Wiped out” – معنی مشابه. مثال: “I’m wiped out from working all night.”
  • بریتیش: “Queue up” – یعنی تو صف ایستادن. مثال: “Let’s queue up for the bus.”
  • آمریکن: “Line up” – معنی مشابه. مثال: “We need to line up for tickets.”
  • بریتیش: “Rubbish” – یعنی آشغال یا مزخرف. مثال: “That movie was absolute rubbish.”
  • آمریکن: “Trash” – معنی مشابه. مثال: “This show is total trash.”

چرا این تفاوت‌ها مهم‌اند؟

فهمیدن این تفاوت‌ها به شما کمک می‌کنه موقع صحبت با بریتیش‌ها یا آمریکن‌ها، اصطلاحات مناسب رو به کار ببرید و سوءتفاهم پیش نیاد. مثلاً اگه تو لندن بگید “truck”، ممکنه یه نگاه عجیب بهتون بندازن.

مرتبط بخوانید: انگلیسی آمریکایی در مقابل بریتانیایی، تفاوت‌های لهجه، واژگان و گرامر

"با شناخت تفاوت اصطلاحات بریتیش و آمریکن، از 'lorry' تا 'truck'، زبان انگلیسی رو مثل یه نیتیو تسلط پیدا کن و تو هر موقعیت حرفه‌ای و طبیعی صحبت کن!"
cta

سخن پایانی و پاسخ به سوالات شما

حالا که با هم این راهنمای جامع بیش از 400 اصطلاح انگلیسی پرکاربرد رو بررسی کردیم، وقتشه که زبان انگلیسی رو به یه سطح جدید ببرید! از اصطلاحات عاشقانه مثل “Head over heels” گرفته تا اصطلاحات کاری مثل “Hit the ground running” و تفاوت‌های بریتیش و آمریکن مثل “lorry” و “truck”، همه‌چیز رو براتون آماده کردیم تا تو هر موقعیت—چه سفر، کار یا مکالمه روزمره—مثل یه نیتیو بدرخشید. با تکنیک‌های عملی مثل داستان‌سرایی، تکرار فاصله‌دار و حتی شرکت تو دوره‌های موسسه زبان نگار، یادگیری این اصطلاحات دیگه یه رویا نیست؛ یه واقعیت دست‌یافتنیه!

مهم اینه که شروع کنید و کم‌کم این اصطلاحات رو تو زندگی‌تون به کار ببرید. یه فلش‌کارت بسازید، یه فیلم انگلیسی ببینید یا نظرتون رو همین پایین بنویسید و بگید کدوم اصطلاح رو بیشتر دوست داشتید. زبان انگلیسی منتظره که شما با اعتمادبه‌ نفس و حرفه‌ای، حرف دلتون رو باهاش بزنید.

آیا یادگیری اصطلاحات انگلیسی برای آزمون‌های آیلتس و تافل ضروریه؟
بله، اصطلاحات تو بخش‌های رایتینگ و اسپیکینگ این آزمون‌ها خیلی کمک می‌کنن. مثلاً استفاده از “Piece of cake” تو اسپیکینگ، نشون می‌ده که زبان رو طبیعی بلدید. فقط باید اصطلاحات مناسب و مرتبط رو انتخاب کنید تا نمره‌تون بالاتر بره.
نه همیشه. مثلاً “Raining cats and dogs” تو یه کشور غیرانگلیسی‌زبان ممکنه عجیب به نظر بیاد. بهتره تو این موقعیت‌ها از زبان ساده‌تر استفاده کنید، مگر اینکه مطمئن باشید مخاطبتون اصطلاحات رو می‌فهمه.
هیچ محدودیت سنی وجود نداره! بچه‌ها با بازی و بزرگ‌ترها با تمرین هدفمند می‌تونن یاد بگیرن. مثلاً یه بچه با کارتون “Break a leg” رو یاد می‌گیره، و یه بزرگسال با فلش‌کارت همون رو حفظ می‌کنه.

به زمینه استفاده‌ش نگاه کنید. مثلاً “Call the shots” (تصمیم‌گیرنده بودن) تو موقعیت‌های کاری رسمیه، ولی “Chill out” (آروم باش) غیررسمیه. دیکشنری‌هایی مثل Cambridge هم معمولاً این رو مشخص می‌کنن.

نه مستقیماً، ولی تلفظ درست مهمه. مثلاً “lorry” تو لهجه بریتیش /ˈlɒr.i/ و “truck” تو آمریکن /trʌk/ تلفظ می‌شه. فهم معنی به متن بستگی داره، ولی تلفظ درست اعتمادبه‌نفستون رو بیشتر می‌کنه.