اگر در خارج از کشور هستید و میخواهید بدون محدودیت در کنار زبانآموزان و اساتید حرفهای زبان نگار باشید، کافیست از طریق تلگرام رسمی موسسه با ما در ارتباط شوید. تیم پشتیبانی ما آماده است تا هم برای زبانآموزان بهترین دورهها را معرفی کند و هم شرایط همکاری و پشتیبانی ویژه برای اساتید بینالمللی فراهم سازد.
🌐 به جامعهی جهانی زبانآموزان و اساتید زبان نگار بپیوندید.🤝
📱 شماره تلگرام: 09903283602
هدف این داستان، آموزش مکالمه انگلیسی کاربردی در موقعیت واقعی مراجعه به پزشک است؛ جایی که زبانآموز باید بتواند درباره سلامتی، درد، علائم بیماری، اعضای بدن و احساسات جسمی به انگلیسی صحبت کند. روایت داستانی و دیالوگهای ساده و محاورهای کمک میکند زبانآموز بدون ترس، قدمبهقدم وارد مسیر English Speaking شود و واژهها و جملهها را دقیقاً همانطور که در زندگی روزمره استفاده میشوند، یاد بگیرد.
این داستان انگلیسی بهطور ویژه برای زبانآموزان سطح مبتدیA1 تا سطح پیش متوسط A2 طراحی شده است. شخصیتهایی مثل Emma (زبانآموز)، Dr. Miller (پزشک)، Anna (منشی) و Lucy (پرستار) به زبانآموز کمک میکنند مکالمات پایه اما بسیار ضروری را تمرین کند؛ به همین دلیل این سناریو انتخابی ایدهآل برای کلاس زبان انگلیسی مبتدی و همچنین دوره آنلاین انگلیسی با تمرکز بر مکالمه روزمره محسوب میشود.
Emma pushed the glass door of the clinic and stepped inside. The smell of disinfectant mixed with a soft lavender scent filled the air. She looked around nervously and whispered to herself, “Okay Emma… just breathe.”
She walked toward the reception desk where a friendly woman smiled at her.
Anna: “Good morning! How can I help you today?” 😊
Emma: “Hi… um… I have an appointment with Dr. Miller at 10 a.m.”
Anna: “Great! May I have your name, please?”
Emma: “Emma Johnson.”
Anna: “Perfect. Please have a seat. The doctor will see you shortly.”
Emma sat down, holding her bag tightly. Her head was pounding, and her throat felt sore. She touched her neck and sighed.
A few minutes later, a nurse opened the door.
Lucy: “Emma Johnson?”
Emma: “Yes, that’s me.”
Lucy: “Please come in.”
Inside the room, Lucy checked Emma’s temperature and blood pressure.
Lucy: “So, what seems to be the problem today?”
Emma: “I’ve been feeling sick for three days. I have a headache, a sore throat, and I feel really tired.”
Lucy: “Do you have a fever?”
Emma: “Yes, especially at night.”
Lucy: “Any nausea or dizziness?”
Emma: “A little dizziness, but no nausea.”
Lucy nodded and wrote everything down.
Lucy: “The doctor will be with you in a moment.”
Dr. Miller entered the room with a calm smile.
Dr. Miller: “Hello Emma, I’m Dr. Miller. What brings you in today?”
Emma: “Hi doctor. I don’t feel well. My head hurts, my throat is sore, and my body feels weak.”
Dr. Miller: “I see. When did the symptoms start?”
Emma: “About three days ago.”
Dr. Miller: “Have you been under stress lately?”
Emma: “Yes, a lot. I work long hours and don’t sleep well.”
Dr. Miller gently examined her ears, eyes, and throat.
Dr. Miller: “Does it hurt when you swallow?”
Emma: “Yes, it hurts a lot.”
Dr. Miller: “Alright. It looks like a throat infection.”
Emma looked worried.
Emma: “Is it serious?”
Dr. Miller: “No, don’t worry. It’s not serious, but you need rest.”
He typed something on his computer.
Dr. Miller: “I’m going to prescribe some medicine. Take this twice a day after meals.”
Emma: “Okay.”
Dr. Miller: “Drink plenty of water, avoid cold drinks, and get enough sleep.”
Emma: “How long will it take to feel better?”
Dr. Miller: “You should feel better in three to five days.”
Emma smiled with relief.
Emma: “Thank you, doctor.”
Dr. Miller: “You’re welcome. If your symptoms get worse, come back immediately.”
Emma left the clinic feeling calmer and more confident. As she stepped outside, she thought,
“Wow… I just talked to a doctor in English!”
اما درِ شیشهای کلینیک را هل داد و وارد شد. بوی مواد ضدعفونیکننده با رایحهای ملایم از اسطوخودوس در هوا پیچیده بود. با اضطراب اطرافش را نگاه کرد و زیر لب گفت:
«باشه اما… فقط نفس بکش.»
به سمت میز پذیرش رفت. خانمی خوشبرخورد با لبخند به او نگاه کرد.
آنا: «صبح بخیر! چطور میتونم کمکتون کنم؟» 😊
اما: «سلام… من وقت ملاقات با دکتر میلر ساعت ده دارم.»
آنا: «عالیه! اسمتون رو میفرمایید؟»
اما: «اما جانسون.»
آنا: «خیلی خب. لطفاً بشینید، دکتر بهزودی شما رو میبینن.»
اما روی صندلی نشست و کیفش رو محکم در دست گرفت. سرش بهشدت درد میکرد و گلویش میسوخت. دستش رو روی گردنش گذاشت و آه کشید.
چند دقیقه بعد، پرستاری در رو باز کرد.
لوسی: «اما جانسون؟»
اما: «بله، خودمم.»
لوسی: «بفرمایید داخل.»
داخل اتاق، لوسی دمای بدن و فشار خون اما رو اندازه گرفت.
لوسی: «امروز چه مشکلی دارید؟»
اما: «سه روزه حالم خوب نیست. سردرد دارم، گلوم درد میکنه و خیلی خستهام.»
لوسی: «تب هم دارید؟»
اما: «بله، مخصوصاً شبها.»
لوسی: «حالت تهوع یا سرگیجه چطور؟»
اما: «یه کم سرگیجه دارم، ولی حالت تهوع نه.»
لوسی همهچیز رو یادداشت کرد.
لوسی: «دکتر تا چند لحظه دیگه میان.»
دکتر میلر با لبخندی آرام وارد شد.
دکتر میلر: «سلام اما، من دکتر میلر هستم. چه چیزی باعث شده امروز بیاید؟»
اما: «سلام دکتر. حالم خوب نیست. سرم درد میکنه، گلوم درد داره و بدنم خیلی ضعیفه.»
دکتر میلر: «از کی این علائم شروع شده؟»
اما: «حدود سه روز پیش.»
دکتر میلر: «اخیراً استرس داشتید؟»
اما: «بله، خیلی زیاد. زیاد کار میکنم و خوب نمیخوابم.»
دکتر بهآرامی گوشها، چشمها و گلوی او را معاینه کرد.
دکتر میلر: «وقتی قورت میدید درد میگیره؟»
اما: «بله، خیلی.»
دکتر میلر: «خب، به نظر میاد عفونت گلو دارید.»
اما نگران شد.
اما: «خطرناکه؟»
دکتر میلر: «نه، نگران نباشید. جدی نیست، اما باید استراحت کنید.»
چند چیز در کامپیوتر تایپ کرد.
دکتر میلر: «براتون دارو تجویز میکنم. روزی دو بار بعد از غذا مصرف کنید.»
اما: «باشه.»
دکتر میلر: «آب زیاد بنوشید، از نوشیدنی سرد پرهیز کنید و خوب بخوابید.»
اما: «چقدر طول میکشه بهتر بشم؟»
دکتر میلر: «بین سه تا پنج روز.»
اما با خیال راحت لبخند زد.
اما: «ممنون دکتر.»
دکتر میلر: «خواهش میکنم. اگر علائم بدتر شد، حتماً برگردید.»
اما از کلینیک بیرون آمد، آرامتر و با اعتمادبهنفس بیشتر. با خودش گفت:
«وای… من واقعاً با دکتر به انگلیسی حرف زدم!»
| دسته | نکات کلیدی | توضیحات آموزشی | مثال از داستان |
|---|---|---|---|
| 🗣️ مکالمه کاربردی | بیان علائم، توضیح وضعیت جسمی، سوال از پزشک | یادگیری نحوه توصیف درد، تب، سرگیجه و دیگر علائم با جملات ساده و قابل فهم | “I’ve been feeling sick for three days. I have a headache, a sore throat, and I feel really tired.” |
| ❤️ سلامت و احساسات بدن | headache, sore throat, fever, fatigue, dizziness | تمرین واژگان مرتبط با بدن و احساسات فیزیکی، افزایش دایره لغات کاربردی | “Do you have a fever?” – “Yes, especially at night.” |
| 👂👀 اعضای بدن | ears, eyes, throat, neck, body | تمرین صحیح تلفظ و کاربرد اسامی اعضای بدن در مکالمه پزشکی | “Does it hurt when you swallow?” |
| 🔑 افعال مهم | feel, hurt, start, get, prescribe, swallow | یادگیری افعال پرکاربرد برای توصیف وضعیت جسمی و دریافت دستورالعمل پزشک | “The doctor will prescribe some medicine. Take this twice a day after meals.” |
| 💬 ساختار جمله | How long…?, Does it hurt…?, Have you…? | آموزش ساختار سوالی و جملات رایج در مطب پزشک برای مکالمه طبیعی | “When did the symptoms start?” – “About three days ago.” |
| 🏥 موقعیت واقعی | مراجعه به پزشک، گرفتن نسخه، پیگیری درمان | تمرین سناریوهای واقعی که زبانآموز ممکن است در زندگی روزمره با آن مواجه شود | Emma checks in at reception: “Hi… I have an appointment with Dr. Miller at 10 a.m.” |
| 🎯 تمرکز مهارتی | مهارت شنیداری + مکالمه | زبانآموز علاوه بر یادگیری واژگان و جملات، قدرت درک مکالمه پزشک و پاسخدهی سریع را تقویت میکند | Emma understands the doctor’s instructions and responds: “Okay, thank you.” |
این داستان نشان میدهد که انگلیسی صحبت کردن یک مهارت قابل یادگیری است، نه یک استعداد ذاتی. وقتی زبان را در قالب داستان، موقعیت واقعی و مکالمه کاربردی یاد میگیرید، ترس شما از بین میرود و اعتمادبهنفستان بالا میرود.
در یک کلاس زبان انگلیسی استاندارد یا یک دوره آنلاین انگلیسی حرفهای، دقیقاً همین سناریوها تمرین میشوند؛ سناریوهایی که شما را برای زندگی واقعی آماده میکنند. اگر به دنبال بهترین موسسه زبان انگلیسی با تمرکز بر مکالمه، آموزش اصولی و نتیجهمحور هستید، آموزشگاه زبان نگار با دورههای حضوری و آنلاین، مسیر یادگیری را برای شما ساده، کاربردی و لذتبخش کرده است 🌱