بیش از 18 اصطلاح جالب خواب به انگلیسی که باید بدانید

در این بخش، به بررسی بیش از 18 اصطلاح انگلیسی مرتبط با خواب (sleep) پرداخته‌ایم. این اصطلاحات نه تنها معنای خاص خود را دارند، بلکه در موقعیت‌های مختلف می‌توانند کاربردهای جالب و متفاوتی داشته باشند. برای کمک به فهم بهتر و کاربرد راحت‌تر این اصطلاحات، از جدول‌های دسته‌بندی شده استفاده کرده‌ایم.

1. Hit the hay

• تعریف اصطلاح: به معنای رفتن به رختخواب یا خوابیدن است.
• مثال کاربردی: “I’m exhausted. I think I’ll hit the hay early tonight.”
• موقعیت‌های کاربردی: زمانی که کسی احساس خستگی می‌کند و قصد دارد به خواب برود.

2. Sleep like a baby

• تعریف اصطلاح: به معنای خوابیدن به شدت آرام و راحت است.
• مثال کاربردی: “After the long hike, I slept like a baby last night.”
• موقعیت‌های کاربردی: زمانی که کسی خواب بسیار آرام و راحتی داشته باشد.

3. Catch some Z’s

• تعریف اصطلاح: به معنای گرفتن خواب یا استراحت کوتاه است.
• مثال کاربردی: “I’ll catch some Z’s before the meeting.”
• موقعیت‌های کاربردی: زمانی که کسی نیاز به استراحت سریع دارد.

4. Power nap

• تعریف اصطلاح: به معنای چرت کوتاه و مفید است.
• مثال کاربردی: “I only need a power nap to recharge for the rest of the day.”
• موقعیت‌های کاربردی: زمانی که کسی نیاز به استراحت کوتاه برای بازسازی انرژی دارد.

5. Sleep tight

• تعریف اصطلاح: به معنای داشتن خواب آرام و راحت است.
• مثال کاربردی: “Good night! Sleep tight!”
• موقعیت‌های کاربردی: به عنوان آرزوی خواب خوب برای کسی.

6. Burn the midnight oil

• تعریف اصطلاح: به معنای بیدار ماندن تا دیروقت برای انجام کاری است.
• مثال کاربردی: “I had to burn the midnight oil to finish my project.”
• موقعیت‌های کاربردی: زمانی که کسی تا دیروقت برای انجام کاری بیدار می‌ماند.

7. In the land of nod

• تعریف اصطلاح: به معنای به خواب رفتن است.
• مثال کاربردی: “I was already in the land of nod when you called.”
• موقعیت‌های کاربردی: زمانی که کسی به خواب می‌رود.

8. Counting sheep

• تعریف اصطلاح: به معنای تلاش برای خوابیدن با شمارش خیالی گوسفندان (معمولاً برای خواب راحت).
• مثال کاربردی: “I couldn’t sleep last night, so I started counting sheep.”
• موقعیت‌های کاربردی: زمانی که کسی خواب نمی‌آید و می‌خواهد به خواب برود.

9. Catnap

• تعریف اصطلاح: به معنای چرت کوتاه است.
• مثال کاربردی: “I just need a quick catnap before I go out.”
• موقعیت‌های کاربردی: برای زمانی که فردی چرتی کوتاه می‌زند تا انرژی بگیرد.

10. Sleep on it

• تعریف اصطلاح: به معنای فکر کردن در مورد چیزی قبل از تصمیم‌گیری است.
• مثال کاربردی: “I’ll sleep on it and let you know tomorrow.”
• موقعیت‌های کاربردی: زمانی که شخصی نیاز به زمان بیشتری برای تصمیم‌گیری دارد.

11. Get some shut-eye

• تعریف اصطلاح: به معنای خوابیدن است.
• مثال کاربردی: “I need to get some shut-eye before the big day tomorrow.”
• موقعیت‌های کاربردی: زمانی که فردی نیاز به خواب شبانه یا استراحت دارد.

12. Sleep like a log

• تعریف اصطلاح: به معنای خوابیدن به شدت سنگین و بی‌تحرک است.
• مثال کاربردی: “I was so tired last night that I slept like a log.”
• موقعیت‌های کاربردی: زمانی که کسی خواب عمیق و بدون حرکت داشته باشد.

13. Doze off

• تعریف اصطلاح: به معنای خوابیدن به طور ناخواسته یا چرت زدن است.
• مثال کاربردی: “I accidentally dozed off during the movie.”
• موقعیت‌های کاربردی: زمانی که فردی به طور ناخواسته شروع به خوابیدن می‌کند.

14. Sleep through the alarm

• تعریف اصطلاح: به معنای خوابیدن به مدت طولانی تا جایی که زنگ هشدار به صدا درمی‌آید ولی فرد بیدار نمی‌شود.
• مثال کاربردی: “I slept through my alarm and was late for work.”
• موقعیت‌های کاربردی: زمانی که فردی خواب عمیقی دارد و صدای زنگ هشدار را نمی‌شنود.

15. A good night’s sleep

• تعریف اصطلاح: به معنای داشتن خواب خوب و آرام است.
• مثال کاربردی: “After that exhausting trip, I finally got a good night’s sleep.”
• موقعیت‌های کاربردی: زمانی که فردی بعد از فعالیت‌های زیاد خواب خوبی دارد.

16. Out like a light

• تعریف اصطلاح: به معنای خوابیدن فوراً و بدون هیچ مشکلی است.
• مثال کاربردی: “I was so tired, I was out like a light the moment I hit the bed.”
• موقعیت‌های کاربردی: زمانی که فردی خیلی زود و عمیق به خواب می‌رود.

17. Nap time

• تعریف اصطلاح: به معنای زمانی برای چرت زدن یا خوابیدن است.
• مثال کاربردی: “The kids are all set for nap time.”
• موقعیت‌های کاربردی: زمانی که فرد یا گروهی وقت مشخصی را برای چرت زدن یا استراحت در نظر می‌گیرد.

18. Sleep like a stone

• تعریف اصطلاح: به معنای خوابیدن به شدت سنگین و عمیق است.
• مثال کاربردی: “After the long hike, I slept like a stone.”
• موقعیت‌های کاربردی: زمانی که فردی خواب عمیق و بی‌اختیار دارد.

 کاربرد اصطلاحات خواب

استفاده از این اصطلاحات در مکالمات روزمره می‌تواند به زبان‌آموزان کمک کند تا در موقعیت‌های مختلف به طور طبیعی و جذاب ارتباط برقرار کنند.

مرتبط بخوانید: اصطلاحات انگلیسی پرکاربرد و ضروری برای تسلط بر زبان در سریع‌ترین زمان