اصطلاحات ورزشی پرکاربرد به انگلیسی

در جهان امروزی که ورزش به یک زبان جهانی برای ارتباطات بین‌المللی تبدیل شده است، اصطلاحات ورزشی به انگلیسی از اهمیت بسزایی برخوردارند. این واژگان و اصطلاحات نه تنها برای متخصصان و حرفه‌ای‌های ورزشی بلکه برای هر فردی که به یادگیری زبان انگلیسی و علاقه‌مند به فهم بهتر مفاهیم ورزشی است، اساسی و حیاتی هستند. […]

اصطلاحات ورزشی پرکاربرد به انگلیسی
فهرست مطالب

در جهان امروزی که ورزش به یک زبان جهانی برای ارتباطات بین‌المللی تبدیل شده است، اصطلاحات ورزشی به انگلیسی از اهمیت بسزایی برخوردارند. این واژگان و اصطلاحات نه تنها برای متخصصان و حرفه‌ای‌های ورزشی بلکه برای هر فردی که به یادگیری زبان انگلیسی و علاقه‌مند به فهم بهتر مفاهیم ورزشی است، اساسی و حیاتی هستند.

در این مقاله، به تجزیه و تحلیل چند واژه بسیار پرکاربرد در زمینه ورزش به انگلیسی خواهیم پرداخت که نقش بسزایی در آموزش زبان انگلیسی و درک عمیق‌تر مفاهیم ورزشی دارند. این اصطلاحات از سطح مبتدی تا پیشرفته، به همه‌ی علاقه‌مندان به ورزش امکان می‌دهند تا به بهترین شکل ممکن از این زبان برای تبادل اطلاعات و ارتباطات استفاده کنند.

این مقاله به شما کمک می‌کند تا با تسلط بر این اصطلاحات، هم در زمینه ورزش و هم در تقویت مهارت‌های زبان انگلیسی، به بهترین شکل ممکن عمل کنید و از این دو بهره‌وری بالایی ببرید.

اصطلاحات ورزشی به انگلیسی به همراه معنا و مثال‌ها

به اصطلاحات ورزشی در زبان انگلیسی، به همراه معانی و مثال‌های توضیح داده شده است:

Ballpark Figure
معنا: یک تخمین تقریبی
مثال: A ballpark figure for the cost of the new stadium would be $150,000,000.
ترجمه: یک تخمین تقریبی برای هزینه استادیوم جدید، حدود ۱۵۰،۰۰۰،۰۰۰ دلار خواهد بود.

Hit It Out of the Park
معنا: موفقیت درخشان
مثال: Francesca hit it out of the park with her speech today. It was fabulous.
ترجمه: فرانچسکا امروز با سخنرانی اش به موفقیت درخشان دست پیدا کرد. معرکه بود.

Touch Base
معنا: به طور کوتاه با کسی ملاقات کردن
مثال: Let’s touch base when you get to the mall. Then you can go and hang out with your friends.
ترجمه: اجازه دهید زمانی که به مرکز خرید رسیدید، با هم ملاقات کوتاهی داشته باشیم. سپس شما می‌توانید بروید و با دوستانتان دیدار کنید.

این اصطلاحات نه تنها در زبان انگلیسی مورد استفاده در ورزش، به خصوص بیسبال، هستند، بلکه مفاهیم خود را به شیوه‌هایی که برای انسان‌های دیگر مفهوم است را گسترش دهید

فهرست اصطلاحات ورزشی به انگلیسی مربوط به بازی فوتبال به همراه معنا و مثال‌ها.

Hat Trick
معنا: سه گل به ثمر رساندن در یک بازی هاکی یا فوتبال، یا انجام دادن سه هدف دیگر.
مثال: The striker scored a hat trick in the first five minutes, and after that the match was never close.
ترجمه: مهاجم در پنج دقیقه اول سه گل به ثمر رساند و بعد از آن مسابقه هرگز بسته نشد.

Against The Run Of Play
معنا: انجام دادن یک عملیات، یا بازی روبروی تمام معمول و پیش بینی انحصاری به مخالف
مثال: Man United scored two goals against the run of play but lost badly in the end.
ترجمه: مانچستر یونایتد دو گل به ثمر رساند ولی در نهایت به شدت باخت.

Nail-Biter
معنا: یک رویداد پر از تعلیق و جنجالی
مثال: Last night’s soccer (football) match was a real nail-biter, finally decided by a shootout.
ترجمه: مسابقه فوتبال دیشب یک رویداد واقعی و پر از تعلیق بود که در نهایت با یک شوت‌آت به بیرون تصمیم‌گیری شد.

این اصطلاحات نشان‌دهندهٔ مفاهیم و وقایع خاص در فوتبال هستند و در ارتباط با اتفاقات و نتایج مسابقات مورد استفاده قرار می‌گیرند.

اصطلاحات ورزشی به انگلیسی مربوط به انواع ورزش ها

The Ball’s in Your Court
معنا: نوبت شماست که یک پیشنهاد یا تصمیم بگیرید.
مثال: We’ve lowered the price as much as we can. Now the ball’s in your court.
ترجمه: ما قیمت را تا جایی که می‌توانیم پایین آوردیم. حالا نوبت تصمیم‌گیری شماست.
نکته: این اصطلاح مرتبط با بازی تنیس است و به معنای داشتن فرصت یا امکان اتخاذ تصمیم می‌باشد.

(To Not Have) a Horse in This Race
معنا: در نتیجه یک رقابت، اولویت وجود ندارد.
مثال: I’m fine with either Olivia or Jason as president. I don’t have a horse in this race.
ترجمه: من با الیویا یا جیسون به عنوان رئیس‌جمهور هیچ مشکلی ندارم. در این رقابت اولویتی ندارم.
نکته: این عبارت نشان دهنده عدم دخالت یا اهمیت قرار دادن در یک رقابت خاص است.

(To Throw Someone a) Curveball
معنا: گفتن یا انجام کاری غیرمنتظره برای کسی.
مثال: The boss really threw me a curveball when he told me I’d have to work through my vacation.
ترجمه: رئیس واقعا حرف غیرمنتظره ای زد وقتی به من گفت باید در تعطیلاتم هم کار کنم.
نکته: این عبارت از اصطلاحات بیسبال گرفته شده است و به معنای رویداد غیرمنتظره و ناخواسته می‌باشد.

این اصطلاحات نشان‌دهندهٔ چگونگی استفاده‌شان در محاورهٔ روزمره و توضیح‌دهندهٔ وضعیت‌ها و رویدادهای مختلف در زندگی روزانه هستند، همچنین معمولاً ارتباط مستقیمی با ورزش ندارند

فهرست اصطلاحات ورزشی به انگلیسی که با حروف C و G آغاز می‌شوند:

فهرست اصطلاحات ورزشی به انگلیسی که با حروف C و G آغاز می‌شوند:

Come Out Swinging
معنا: به یک چیز خیلی جدی برخورد کنید.
مثال: The president came out swinging after his aides were accused of corruption.
ترجمه: رئیس‌جمهور پس از متهم شدن معاونانش به فساد، به مسائل جدی پرداخت.

Get in Shape
معنا: به طور مرتب ورزش کردن.
مثال: I gained a lot of weight over the holidays and never left the house. I really need to hit the gym and get in shape.
ترجمه: من در طول تعطیلات وزن زیادی به دست آوردم و هرگز خانه را ترک نکردم. واقعاً نیاز دارم به سالن ورزش بروم و مرتب ورزش کنم.

Get the Ball Rolling
معنا: کاری برای شروع یک فرآیند انجام دهید.
مثال: I’d like to get the ball rolling by offering $2.3 million for the building. We can negotiate from there.
ترجمه: من دوست دارم کارم را با پیشنهاد ۲.۳ میلیون دلار برای ساختمان شروع کنم. می‌توانیم از آنجا مذاکره کنیم.

Give Someone a Run for Their Money
معنا: رقابت موثر با رهبر در یک زمینه خاص.
مثال: Toyota has been the best-selling car in this country for many years, but I think that this year Honda will give them a run for their money.
ترجمه: تویوتا به مدت چندین سال بهترین فروش خودرو را در این کشور داشته‌است، اما من فکر می‌کنم که امسال هوندا با آن‌ها رقابت موثری خواهد کرد.

این اصطلاحات ورزشی نشان‌دهندهٔ روابط و مفاهیمی در زبان انگلیسی هستند که برای توصیف وضعیت‌ها و رویدادهای مختلف، به خصوص در محیط ورزشی، استفاده می‌شوند.

فهرست اصطلاحات ورزشی که با H  آغاز می‌شوند.

فهرست اصطلاحات ورزشی که با حرف H آغاز می‌شوند:

Hang Tough
معنا: تصمیم کسی را حفظ کردن.
مثال: When I asked my boss for a raise, I told myself I should hang tough. But I agreed to keep working for the same salary.
ترجمه: وقتی از رئیسم درخواست افزایش حقوق کردم، به خودم گفتم که باید تصمیمم را حفظ کنم. اما موافقت کردم که برای همان حقوق کار کنم.

Heavy Hitter
معنا: فردی قدرتمند و تاثیرگذار.
مثال: Swedish producer Max Martin has been one of the heavy hitters in the music industry for more than 20 years.
ترجمه: تولید کننده سوئدی “مکس مارتین” برای بیش از ۲۰ سال یکی از بزرگترین تولید کنندگان در صنعت موسیقی بوده‌است.

Hit the Ground Running
معنا: برای شروع یک کار یا پروژه بدون هیچ دوره آموزشی یا آموزش مورد نیاز.
مثال: If you hire Jean, you won’t need to train her; she’ll be ready to hit the ground running.
ترجمه: اگر شما ژان را استخدام کنید، نیازی نیست او را آموزش دهید؛ او آماده است بدون هیچ آموزشی پروژه را شروع کند.

این اصطلاحات ورزشی نشان‌دهندهٔ مفاهیمی در محیط ورزشی و زندگی روزمره هستند که به طور وسیع در مکالمات انگلیسی استفاده می‌شوند.

لیست اصطلاحات ورزشی به انگلیسی که با حروف J  آغاز می‌شوند.

Jump Through Hoops
معنا: انجام دادن یک سری وظایف یا مراحل سخت و پیچیده برای راضی کردن یک نفر یا انجام کاری.
مثال: The boss is making me jump through hoops on this project, but I’m almost finished.
ترجمه: سرکارگر مرا وادار می‌کند که یک سری وظایف پیچیده را برای راضی کردنش انجام دهم، اما من تقریباً کارم تمام شده است.

Jump on the Bandwagon
معنا: پیروی از یک ایده یا موضوع پرطرفدار که به تازگی معروف شده است.
مثال: After the team won the championship, everyone started jumping on the bandwagon and supporting them.
ترجمه: پس از اینکه تیم قهرمانی را به دست آورد، همه شروع به پیروی از این ایده پرطرفدار و حمایت از آن‌ها کردند.

Jump-start
معنا: شروع سریع و پرانرژی به یک فرآیند یا کار.
مثال: The new manager jump-started the sales team by implementing a new incentive program.
ترجمه: مدیر جدید با اجرای یک برنامه تحریک جدید، تیم فروش را شروع پرانرژی کرد.

Jump the Gun
معنا: اقدام به کاری قبل از زمان مناسب یا پیش از اینکه همه چیز آماده باشد.
مثال: The team jumped the gun by announcing the product before it was fully developed.
ترجمه: تیم با اعلام محصول قبل از آنکه به طور کامل توسعه یابد، اقدام به کار زودهنگامی کرد.

Just Around the Corner
معنا: به معنی آنکه یک چیز یا وقایعی قرار است به زودی رخ دهد.
مثال: The start of the season is just around the corner, and everyone is excited.
ترجمه: شروع فصل به زودی خواهد بود و همه مشتاقند.

این اصطلاحات واژگان ورزشی به انگلیسی نشان‌دهنده مفاهیم مختلفی در محیط ورزشی و بیرون آن هستند که در مکالمات روزمره به کار می‌روند.

فهرست اصطلاحات ورزشی که با ادامه حروف انگلیسی.

M:

مات (Mate): در ورزش‌هایی مانند شطرنج، وضعیتی که در آن شاه حریف تحت حمله غیرقابل اجتناب قرار می‌گیرد و بازی به پایان می‌رسد.
مهاجم (Midfielder): بازیکنی در فوتبال، هاکی روی یخ و سایر ورزش‌های تیمی که در خط میانی زمین بازی می‌کند و وظایف دفاعی و هجومی را بر عهده دارد.
مدال (Medal): جایزه‌ای که به برندگان مسابقات ورزشی اهدا می‌شود. مدال‌ها معمولاً از طلا، نقره و برنز هستند.
مربی (Manager): فردی که مسئول هدایت و آموزش یک تیم ورزشی است.
مسابقه (Match): رویارویی بین دو یا چند تیم یا بازیکن در یک ورزش.
N:

ناک اوت (Knockout): در بوکس و سایر ورزش‌های رزمی، وضعیتی که در آن یک مبارز به دلیل آسیب دیدگی یا از دست دادن هوشیاری قادر به ادامه مبارزه نیست.
نایب قهرمان (Runner-up): بازیکن یا تیمی که در یک مسابقه یا تورنمنت مقام دوم را کسب می‌کند.
نقطه (Point): واحد امتیاز در بسیاری از ورزش‌ها.
نیمه نهایی (Semifinal): مرحله‌ای در یک تورنمنت که در آن دو تیم یا بازیکن برای رسیدن به فینال به رقابت می‌پردازند.
نظم (Discipline): پایبندی به قوانین و مقررات یک ورزش.
اصطلاحات ورزشی انگلیسی
Monday Morning Quarterback: فردی که پس از وقوع یک رویداد، به ویژه یک رویداد ورزشی، با انتقاد و اظهار نظر در مورد نحوه انجام بهتر آن رویداد ظاهر می‌شود. این اصطلاح اغلب برای اشاره به افرادی استفاده می‌شود که هیچ تجربه یا تخصصی در زمینه مورد بحث ندارند.
No Holds Barred: بدون هیچ محدودیتی یا قیدی. این اصطلاح اغلب برای توصیف یک رقابت یا مبارزه شدید استفاده می‌شود که در آن هیچ قانونی وجود ندارد.
مثال‌ها:

Monday Morning Quarterback: “اگر من مربی بودم، تیم هرگز آن پاس را پرتاب نمی‌کرد.”
No Holds Barred: “آنها در طول بازی یک نبرد بدون قید و شرط داشتند، اما در نهایت تیم قرمز پیروز شد.”
O:

آفساید (Offside): در فوتبال و سایر ورزش‌ها، قانونی که موقعیت بازیکنان را در زمین محدود می‌کند.
اوت (Out): در ورزش‌هایی مانند بیسبال و کریکت، وضعیتی که در آن یک دونده مجبور به ترک زمین بازی می‌شود.
اور (Over): در کریکت، یک دوره شش توپی که توسط یک توپ انداز پرتاب می‌شود.
P:

پاس (Pass): در ورزش‌هایی مانند فوتبال، بسکتبال و فوتبال آمریکایی، عملی که در آن یک توپ به یک بازیکن هم تیمی پرتاب می‌شود.
پنالتی (Penalty): جریمه‌ای که به دلیل نقض قوانین بازی به یک تیم یا بازیکن تعلق می‌گیرد.
پرتاب آزاد (Free throw): در بسکتبال، شوت بدون مدافع که یک امتیاز به ثمر می‌رساند.
Q:

ربع (Quarter): یکی از چهار بخش مساوی که یک بازی به آن تقسیم می‌شود.
قهرمان (Champion): برنده یک مسابقه یا تورنمنت.
R:

رکورد (Record): بهترین عملکرد ثبت شده در یک رویداد یا دسته ورزشی خاص.
رینگ (Ring): محوطه ای که در آن مسابقات بوکس یا سایر ورزش های رزمی برگزار می شود.
ریتم (Rhythm): حرکتی سیال و هماهنگ که در بسیاری از ورزش ها مهم است.
S:

ست (Set): در ورزش‌هایی مانند تنیس و والیبال، یک بخش از یک مسابقه که در آن اولین تیمی که به تعداد امتیازات مشخصی برسد، برنده آن ست می‌شود.
شوت (Shot): تلاشی برای گلزنی در ورزش‌هایی مانند بسکتبال، فوتبال و هاکی روی یخ.
شروع (Start): لحظه ای که یک مسابقه یا رویداد ورزشی آغاز می شود.
T:

تایم اوت (Timeout): وقفه ای کوتاه در یک بازی که در آن مربیان می توانند با بازیکنان خود صحبت کنند و استراتژی را تنظیم کنند.
تک (Touchdown): در فوتبال آمریکایی، امتیازی که با حمل توپ به منطقه انتهایی حریف به دست می آید.
تیم (Team): گروهی از بازیکنان که در یک ورزش با هم رقابت می کنند.
U:

مساوی (Undefeated): بدون شکست.
داور (Umpire): فردی که مسئول اجرای قوانین یک بازی است.
V:

والی (Volley): ضربه ای به توپ قبل از اینکه به زمین برخورد کند.
پیروزی (Victory): برنده شدن در یک مسابقه یا رویداد.
W:

دیوار (Wall): در ورزش‌هایی مانند اسکواش و تنیس، سطحی که توپ می‌تواند به آن برخورد کند.
وزن (Weight): در برخی از ورزش‌ها، مانند بوکس و وزنه‌برداری، دسته‌بندی رقبا بر اساس وزن بدن آنها.
X:

اخراج (Crossbar): در فوتبال، تیر افقی دروازه که توپ می تواند از بالای آن عبور کند بدون اینکه گل شود.
Y:

زمين (Yard): واحد طول در ورزش‌هایی مانند فوتبال آمریکایی و گلف.
زرد (Yellow card): در برخی از ورزش‌ها، مانند فوتبال و راگبی، اخطاری که به بازیکن به دلیل نقض قوانین بازی داده می‌شود.
Z:

منطقه (Zone): در ورزش‌هایی مانند فوتبال و بسکتبال، ناحیه‌ای از زمین که به یک بازیکن خاص اختصاص داده می‌شود.

جمع بندی و سخن پایانی

در این مقاله، به بررسی و توضیح اصطلاحات ورزشی به زبان انگلیسی پرداختیم که به عنوان بخشی از زبان روزمره و گفتار عامیانه مربوط به ورزش‌های مختلف استفاده می‌شوند. اصطلاحات مورد بررسی شامل عباراتی بودند که در مسابقات و توضیح آن‌ها در رابطه با عملکرد بازیکنان، شرایط بازی، و حتی رویدادهای اجتماعی که با ورزش مرتبط هستند، مورد استفاده قرار می‌گیرند.

همچنین، این اصطلاحات نشان دهنده عمیق بودن ریشه‌های فرهنگی و ورزشی در زبان انگلیسی هستند و نقش مهمی در افزایش دانش زبانی و فهم بهتر مفاهیم و موقعیت‌های مختلف در ورزش دارند. هر اصطلاح با مثال‌های کاربردی آموزش داده شده است تا خواننده بتواند بهترین تصویر را از استفاده‌های مختلف این اصطلاحات در زندگی ورزشی پیدا کند.

از این مقاله می‌توان به عنوان یک منبع آموزشی مفید برای همه علاقه‌مندان به ورزش و زبان انگلیسی استفاده کرد، زیرا تسلط بر این اصطلاحات نه تنها به فهم بهتر مسابقات و ورزش‌های مختلف کمک می‌کند بلکه ارتباطات روزمره را نیز بهبود می‌بخشد.